بدیدم به زیر کلاهش فراخ
|
|
دهانی و زیر دهان حنجری
|
مر او را لبی زنگیانه سطبر
|
|
چنانچون رجوعی لب اشتری
|
ولیکن یکی سلسبیلش سبیل
|
|
گشاده بد اندر دهانش دری
|
همی بوی مشک آمدش از دهان
|
|
چو بوی بخور آید از مجمری
|
مرا عشق آن سلسبیلش گرفت
|
|
چو عشق پریچهرهی احوری
|
ببردم ازو مهر دوشیزگی
|
|
وزان سلسبیلش زدم ساغری
|
یکی قطره زو برکفم برچکید
|
|
کف دستم گشت چون کوثری
|
ببوییدم او را وزان بوی او
|
|
برآمد ز هر موی من عبهری
|
به ساغر لب خویش بردم فراز
|
|
مرا هر لبی گشت چون شکری
|
امیری شدم آن زمان، زان سبیل
|
|
ز لهو و طرب گرد من لشکری
|
یکی هاتف از خانه آواز داد
|
|
چون رامشبری نزد رامشگری
|
که هست این عروسی به مهر خدای
|
|
پریچهرهی سعتری منظری
|
بباید علیالحال کابینش کرد
|
|
بیرزد به کابین چنین دختری
|
بود عقد کابین او اینکه تو
|
|
کنی سجدهی شکر چون شاکری
|
سر از سجده برداری و این شراب
|
|
کشی یاد فرخنده رخ مهتری
|
ندیم شه شرق شیخ العمید
|
|
مبارک لقایی، بلند اختری
|
سخاوت همیزاید از دست او
|
|
که هر بچهای زاید از مادری
|
نه نافه بیارد همه آهویی
|
|
نه عنبر فشاند همه جوذری
|
دو کوثر بر آن دوکف دست اوست
|
|
بهشت برین را بود کوثری
|
گران حلم او در سبک عزم اوست
|
|
به هر کشتیی در، بود لنگری
|