کنم چو شرح غم او سواد بر کاغذ | سرشک من نگذارد مداد بر کاغذ | |
فرشته نیز گواهی نویسد اربیند | به قتل من خط آن حور زاد بر کاغذ | |
رقیب تا چه بد از من نوشته بود که یار | ز من نهفت چو چشمش فتاد بر کاغذ | |
محل نامه نوشتن مرا ز دغدغه کشت | به نام غیر قلم چون نهاد بر کاغذ | |
نوشت نامه به اغیار و این به ترکه نگاشت | به رمز نام خود از اتحاد بر کاغذ | |
نبود بس خط کلکش که مهر خاتم نیز | نهاد از جهت اعتماد بر کاغذ | |
بیاد محتشمش لیک چون عنان جنبید | قلم ز دغدغهی او ستاد بر کاغذ |