به ترتیبی نهاده وضع عالم | که نی یک موی باشد بیش و نی کم | |
تمنا بخش هر سرکش هواییست | جرس جنبان هر دلکش نواییست | |
چراغ افروز ناز جان گدازان | نیازآموز طور عشق بازان | |
کلید قفل و بند آرزوها | نهایت بین راه جستجوها | |
اگر لطفش قرین حال گردد | همه ادبارها اقبال گردد | |
وگر توفیق او یک سو نهد پای | نه از تدبیر کار آید نه از رای | |
در آن موقف که لطفش روی پیچ است | همه تدبیرها هیچ است، هیچ است | |
خرد را گر نبخشد روشنایی | بماند تا ابد در تیره رایی | |
کمال عقل آن باشد در این راه | که گوید نیستم از هیچ آگاه |