راهنمای خرد راهجوی
|
|
کام گشای نفس گرم پوی
|
پویهده ابلق گیتی نورد
|
|
گرمکن زردهی آفاق گرد
|
غالیهسای چمن دلفروز
|
|
مجمره گردان گل عود سوز
|
زنگزدای دل دلخستگان
|
|
قفلگشای در دربستگان
|
عقده گشاینده دشوارها
|
|
چاره نماینده آزارها
|
تاب ده لالهی لعلی چراغ
|
|
جام گر نرگس زرین ایاغ
|
کحل کش باصرهی ماه ومهر
|
|
مشعله افروز بساط سپهر
|
صدر نشان دل روشنضمیر
|
|
خردهشناس خرد خردهگیر
|
عقل که هست از همه آگاهتر
|
|
در ره او از همه گمراهتر
|
راه به کنهش نبرد عقل کس
|
|
معرفت الله همین است و بس
|
صدق ندارد نفس هیچ کس
|
|
صادق اگرهست بود صبح و بس
|
بر سر این لوح رقم مختلف
|
|
نیست یکی راست به غیر از الف
|
نیست در این لجه به غیر از سحاب
|
|
آن که شداز حرف حیا نام یاب
|
هیچ کمر بسته بجز نی نماند
|
|
صاف دلی غیر خم می نماند
|
کیست در این دیر حوادثپذیر
|
|
غیر خم میکه بود گوشه گیر
|
روی زمین ز اهل هنر رفتهاند
|
|
اهل هنر زیر زمین خفتهاند
|
صافی از این میکده باقی نماند
|
|
گشت تهی شیشه و ساقی نماند
|
شمع فروزنده ز پرتو نشست
|
|
صبح شد و رونق مجلس شکست
|
تیره گلی از می گلرنگ ماند
|
|
کان تهی از لعل شد و سنگ ماند
|
گشت تهی بزم ز شمع طراز
|
|
ماند همین دودهای از شمع باز
|