در ستایش میرمیران

سال نو و اول بهار است پای گل و لاله در نگار است
والای شقایق است دررنگ پیراهن غنچه نیم کار است
آن شعله که لاله نام دارد در سنگ هنوز چون شرار است
پستان شکوفه است پر شیر نوباوه‌ی باغ شیرخوار است
برگ از سر شاخه تازه جسته گویا که مگر زبان مار است
این فرش زمردی ببینید کش از نخ سبزه پود وتار است
ای پرده نشین گل بهاری مرغ چمنت در انتظار است
این وزن ترانه می‌سراید مرغی که مقیم شاخسار است
کای تازه بهار عالم افروز هر روز تو عید باد و نوروز

بخت تو بهار بی خزان باد عالم ز تو رشگ بوستان باد
گردون همه چشم باد از انجم وز چشم بدت نگاهبان باد
قدرت که براق اوج پوی است با توسن چرخ هم عنان باد
بزمت که مفر آرزوهاست با وسعت خلد توأمان باد
آثار کف گهر فشانت زینت گر راه کهکشان باد
در عرصه کبریای تو وهم هر جا که قدم نهد میان باد
در گوشه ذکر گوشه گیران این ذکر طرار هر زبان باد:
کز حادثه باد میرمیران در حفظ دعای گوشه گیران

آنجا که فلک ز دست خرگاه با قدر تو هست سالها راه
یک رشحه ز کلک لطف تو بس در هندسه‌ی ترقی جاه
جزمی‌ست کز و الف شود الف صفری‌ست کزوست ، پنج و پنجاه