کرم خاکی به خاک این بروبوم
|
|
اژدها سیرت و نهنگ رسوم
|
بسته در بحر و بر نهنگان راه
|
|
دشت بر اژدها نموده سیاه
|
رأی و تدبیرت از خلل خالی
|
|
همچو ذات تو رأی تو عالی
|
عدل تو چون شود صلاح اندیش
|
|
گرگ دست آورد به گردن میش
|
شد ز کوس تو گوش چون سیماب
|
|
بانگ تو مضطرش جهاند از خواب
|
نعل رخشت چو سنگسا گردد
|
|
کوه الماس توتیا گردد
|
شرر از نعلش ار فراز آید
|
|
کوه یاقوت در گداز آید
|
ملک از انصاف تو چنان آباد
|
|
که در او جغد کس ندارد یاد
|
جغد در خانه هما چه کند
|
|
ظلم در کشور شما چه مند
|
ظلم ترک دیار تو داده
|
|
به دیار مخالف افتاده
|
وای بر خصم بخت بر گشته
|
|
که تو شمشیر و او سپر گشته
|
کار زخم است تیغ بران را
|
|
گو سپر چاک زن گریبان را
|
از بزرگان کسی به سان تو نیست
|
|
خاندانی چو خاندان تو نیست
|
هر یک از خاندان تو جانی
|
|
یا جهانگیر یا جهانبانی
|
اول آن نیر بلنداقبال
|
|
آفتاب سپهر جاه و جلال
|
ملک آرای سلطنت پیرای
|
|
بیعدیل زمان به عدل و به رای
|
مطلع آفتاب دین و دول
|
|
مقطعحل و عقد ملک و ملل
|
کار فرمای چرخ کار افزای
|
|
نسق آرای ملک بار خدای
|
از بن و بیخ ظلم برکنده
|
|
تخم عدلش ز جا پراکنده
|
صعوه شاهین کش از حمایت تو
|
|
باز گنجشک در ولایت تو
|