ای دلارای روزن زندان

ای دلارای روزن زندان دیدگان را نعیم جاویدی
بی‌محاق و کسوف بادی از آنک شب مرا ماه و روز خورشیدی
همه سعدم تویی از آن که مرا فلک مشتری و ناهیدی
ور همی دیو بینم از تو رواست که گذرگاه تخت جمشیدی
به امید تو زنده‌ام گرنه مر مرا کشته بود نومیدی