تنم شد مرفه ز رنج عمل | که آنگه ز دشمن مرفه نبود | |
در این مدت آسایشی یافتم | که گه بودم آسایش و گه نبود | |
جدا گشتم از درگه پادشاه | بدان درگهم بیش از این ره نبود | |
گرفتم کنون درگه ایزدی | کزین به مرا هیچ درگه نبود |
تنم شد مرفه ز رنج عمل | که آنگه ز دشمن مرفه نبود | |
در این مدت آسایشی یافتم | که گه بودم آسایش و گه نبود | |
جدا گشتم از درگه پادشاه | بدان درگهم بیش از این ره نبود | |
گرفتم کنون درگه ایزدی | کزین به مرا هیچ درگه نبود |