از این حزین تنگدل بندی

زانچ از دو دیده بر رخ بفشاندی وانچ از دو رخ ز دیده فرو راندی
فردا مگر ز من بنیابی تو امروز آن چه یافتی از من دی
ای آن که از سما مه و خورشیدی از جود و خلق شکری و قندی
دلشاد زی بدان که بود او را لب قند و روی سیب سمرقندی