در عصر خزان‌ها بهار کرده

از رغم مخالفت پناه جانم اندر کنف زینهار کرده
من بنده‌ی از صدر دور مانده بر مدح و دعا اختصار کرده
از دوری و نادیدن جمالت نهمار سرم را خمار کرده
تا چهره‌ی گردون بود به شب‌ها از اختر تابان نگار کرده
در ملک شهنشاه باد و یزدان اقبال ترا پایدار کرده
تو پیش شه تاجدار و گردون بدخواه ترا تاج دار کرده
در دولت سالی هزار مانده یک عز تو گردون هزار کرده
بر یاد تو خورده جهان و دایم از خلق ترا یادگار کرده