از رغم مخالفت پناه جانم | اندر کنف زینهار کرده | |
من بندهی از صدر دور مانده | بر مدح و دعا اختصار کرده | |
از دوری و نادیدن جمالت | نهمار سرم را خمار کرده | |
تا چهرهی گردون بود به شبها | از اختر تابان نگار کرده | |
در ملک شهنشاه باد و یزدان | اقبال ترا پایدار کرده | |
تو پیش شه تاجدار و گردون | بدخواه ترا تاج دار کرده | |
در دولت سالی هزار مانده | یک عز تو گردون هزار کرده | |
بر یاد تو خورده جهان و دایم | از خلق ترا یادگار کرده |