غزل

خم ابروی ا و در جان فزائی طراز آستین دلربائی
خدا از لطف محضش آفریده به نام ایزد زهی لطف خدائی
به غمزه چشم مستش کرده پیدا رسوم مستی و سحر آزمائی
ز کوی او غباری کاورد باد کند در چشم جانها توتیائی
چو بنماید رخ چون ماه تابان برو پیشش گدائی کن گدائی