لعل نوشینش چو خندان میشود
|
|
در جهان شکر فراوان میشود
|
قد او هرگه که جولان میکند
|
|
گوئیا سرو خرامان میشود
|
پرتو رویش چو میتابد ز دور
|
|
آفتاب از شرم پنهان میشود
|
قصهی زلفش نمیگویم به کس
|
|
زانکه خاطرها پریشان میشود
|
من نه تنها میشوم حیران او
|
|
هرکه او را دید حیران میشود
|
گرچه میگوید که بنوازم ترا
|
|
تا نگه کردی پشیمان میشود
|
با عبید ار نرم میگردد دلت
|
|
کارهای سختش آسان میشود
|
هرکه را شاهی عالم آرزوست
|
|
بندهی درگاه سلطان میشود
|
شاه اویس آن خسرو دریا دلی
|
|
کافتابش بندهی فرمان میشود (کذا)
|
خسروی کز کلک گوهربار او
|
|
کار بی سامان به سامان میشود
|