چون نی سر گشتهی چوگان چو گوی
|
|
رو بترک گوی سر گردان بگوی
|
گوی چون با زخم چوگانش سریست
|
|
بوک چوگان سر فرود آرد بگوی
|
تشنگان را بر کنار جو ببین
|
|
کشتگانرا در میان خون بجوی
|
عارفان در وجد و ما در های های
|
|
مطربان در شور و ما در های و هوی
|
تشنهی خمخانه باشد جان من
|
|
کوزهگر چون از گلم سازد سبوی
|
گر شوم خاک رهت کو راه آن
|
|
ور نهم رو بر درت کو آب روی
|
شاید ار بر چشمها جایت کنند
|
|
زانکه گل خوشتر بود بر طرف جوی
|
با رخت خورشید تابان گو متاب
|
|
با قدت سرو خرامان گو مروی
|
دل که بر خاک درت گم کردهام
|
|
میبرم در زلف مشکین تو بوی
|
گر ترا با موی میباشد سری
|
|
فرق نبود موئی از من تا بموی
|
با لبت خواجو ز آب زندگی
|
|
گر نشوید دست دست از وی بشوی
|