نه آخر تو آنی که ما را زیانی
|
|
نه آخر توانی که ما را زیانی
|
مگر زین بسودی که ما را بسودی
|
|
وزین بر زیانی که ما را زیانی
|
چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی
|
|
چو ما را جهانی چه ما را جهانی
|
تو پروا نداری که پروانه داری
|
|
تو پیمان ندانی که پیمانه دانی
|
چراغ چه راغی و سرو چه باغی
|
|
که دل را امانی و جانرا امانی
|
نه خورشید بامی که خورشید بامی
|
|
نه عین روانی که عین روانی
|
تو آن کاردانی که آن کاردانی
|
|
که از دلستانی ز دل دل ستانی
|
تو آتش نشانی و خواهی که ما را
|
|
بتش نشانی بر آتش نشانی
|
تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه
|
|
تو جانی و جان بیوفای تو جانی
|
تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی
|
|
تو خان و مرا خانه از گریه خانی
|
تو در کار و در کار خواجو نبینی
|
|
تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی
|