ای سنبل تازه دسته بسته | و افکنده برآب دسته دسته | |
خط تو بنفشهئی نباتی | قد تو صنوبری خجسته | |
آن هندوی پر دل تو در چین | بس قلب دلاوران شکسته | |
در دیدهی من خیال قدت | چون سرو ز طرف چشمه رسته | |
پیش دهن شکر فشانت | بی مغز بود حدیث پسته | |
چون زلف تو در کشاکش افتاد | شد رشتهی جان ما گسسته | |
دریاب که باز کی دهد دست | صیدی که بود ز قید جسته | |
برخیز و چراغ صبحگاهی | زاه سحرم نگر نشسته | |
خواجو دل خسته را بزنجیر | در جعد مسلسل تو بسته |