قدحی ده ای برآتش تتقی ز آب بسته
|
|
که به آفتاب ماند ز قمر نقاب بسته
|
نظری کن ای ز رویت دل نسترن گشاده
|
|
گذری کن ای ز بویت دم مشک ناب بسته
|
قمرت بخال هندو خطی از حبش گرفته
|
|
شکرت بخط مشکین تب آفتاب بسته
|
شه عرصهی فلک را به دو رخ دو دست برده
|
|
رخ ماه چارده را بدو شب حجاب بسته
|
بامید آنکه روزی کشم از لب تو جامی
|
|
من دل شکسته دل در قدح شراب بسته
|
لب لعل آبدارت شکری فتاده در می
|
|
سر زلف تابدارت گرهی بر آب بسته
|
دو گلالهی معنبر شده گرد لاله چنبر
|
|
تتقی بر ارغوانت ز پر غراب بسته
|
دل هر شکسته دل را بفریب صید کرده
|
|
من زار خسته دل را بکرشمه خواب بسته
|
من خسته چون ز عالم دل ریش در تو بستم
|
|
بسرت بگو که داری درم از چه باب بسته
|
بگشای عقدهی شب بنمای مه ز عقرب
|
|
که شد از نفیر خواجو گذر شهاب بسته
|