ای چراغ دیدهی جان روی تو
|
|
حلقهی سودای دل گیسوی تو
|
صد شکن بر زنگبار انداخته
|
|
سنبل زنگی وش هندوی تو
|
مهره با هاروت بابل باخته
|
|
نرگس افسونگر جادوی تو
|
شیر گیران پلنگ پیلتن
|
|
صید روبه بازی آهوی تو
|
طرهات نعلم بر آتش تافتست
|
|
زان شدم شوریده دور از روی تو
|
شادی آن هندوی میمون که او
|
|
میتواند گشت همزانوی تو
|
از پریشان حالی و آشفتگی
|
|
در گمانم این منم یا موی تو
|
هر که را با می پرستان سرخوشست
|
|
خوش بود پیوسته چون ابروی تو
|
از سرشکم پای در گل میرود
|
|
ورنه بیرون رفتمی از کوی تو
|
آنکه دل در بند یکتائیت بست
|
|
کی گشادی یابد از پهلوی تو
|
ز ا برویش خواجو بیک پی گوشه گیر
|
|
کان کمان بیشست از بازوی تو
|