هر زمان آهنگ بیزاریش بین | عهد و پیمان وفاداریش بین | |
گر ندیدی نیمشب در نیمروز | گرد ماه آن خط زنگاریش بین | |
زلف مشکین چون براندازد رخ | روز روشن در شب تاریش بین | |
حلقههای جعدش از هم باز کن | نافههای مشک تاتاریش بین | |
آن لب شیرین شورانگیز او | در سخنگوئی شکر باریش بین | |
چشم مخمورش که خونم میخورد | گر چه بیمارست خونخواریش بین | |
این که خود را طرهاش آشفته ساخت | از سیه کاریست طراریش بین | |
بار غم گوئی دلم را بس نبود | درد تنهائی بسر باریش بین | |
چارهی خواجو اگر زور و زرست | چون ندارد زور و زر زاریش بین |