خیز تا برگ صبوحی بچمن ساز کنیم
|
|
دیدهی مرغ صراحی بقدح باز کنیم
|
زاهدانرا بخروشیدن چنگ سحری
|
|
از صوامع بدر میکده آواز کنیم
|
باده از جام لب لعبت ساقی طلبم
|
|
مستی از چشم خوش شاهد طناز کنیم
|
بلبلان چون سخن از شاخ صنوبر گویند
|
|
ما حدیث قد آن سرو سرافراز کنیم
|
چنگ در حلقهی آن طره طرار زنیم
|
|
چشم در عشوهی آن غمزهی غماز کنیم
|
وقت آنست که در پای سهی سرو چمن
|
|
برفشانیم سردست و سرانداز کنیم
|
کعبهی روی دلارای پریرویان را
|
|
قبلهی مردمک چشم نظر باز کنیم
|
از لب روح فزا راح مروح نوشیم
|
|
همچو عیسی پس از آن دعوی اعجاز کنیم
|
سایهی شهپر سیمرغ چو بر ما افتاد
|
|
گر چه کبکیم چه اندیشهی شهباز کنیم
|
در قفس چند توان بود بیا تا چو همای
|
|
پر برآریم و برین پنجره پرواز کنیم
|
چون نواساز چمن نغمهسرا شد خواجو
|
|
خیز تا برگ صبوحی بچمن ساز کنیم
|