نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
|
|
ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
|
چه رنجها که نیامد برویم از غم رویت
|
|
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم
|
هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
|
|
هزار تیر بلا از تو خوردم و نرمیدم
|
کدام یار جفا کز تو احتمال نکردم
|
|
کدام شربت خونابه کز غمت نچشیدم
|
ترا بدیدم و گفتم که مهر روز فروزی
|
|
ولی چه سود که یک ذره مهر از تو ندیدم
|
بجای من تو اگر صد هزار دوست گزیدی
|
|
بدوستی که بجای تو دیگری نگزیدم
|
جهان بروی تو میدیدم ار چه همچو جهانت
|
|
وفا و مهر ندیدم چو نیک در نگردیدم
|
بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم
|
|
بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم
|
از آن زمان که چو خواجو عنان دل بتو دادم
|
|
بجان رسیدم و هرگز بکام دل نرسیدم
|