ای شبت غالیه آسا و مهت غالیه پوش
|
|
خط ریحان تو پیرایهی یاقوت خموش
|
روی زیبای ترا بدر منیر آینه دار
|
|
حلقهی گوش ترا شاه فلک حلقه بگوش
|
دلم از ناوک چشم تو سراسر همه نیش
|
|
لیک جام لب لعل تو لبالب همه نوش
|
چشم مخمور تو خونریز ولیکن خونخوار
|
|
لعل میگون تو در پاش ولیکن در پوش
|
ز ابروی شوخ تو پیوسته همین دارم چشم
|
|
که دل ریش مرا یک سر مو دارد گوش
|
گر کنم چشم برفتار تو کو صبر و قرار
|
|
ور کنم گوش بگفتار تو کو طاقت و هوش
|
دوش یا رب چه شبی بود چنان تیره ولیک
|
|
بدرازی شب زلف تو بگذشته ز دوش
|
میخراشد جگرم گورک بربط بخراش
|
|
میخروشد دل من گومه مطرب بخروش
|
تا لب گور لب ما و لب جام شراب
|
|
تا در مرگ سر ما و در باده فروش
|
جان خواجو ببر و نقل حریفان بستان
|
|
جام صافی بخر و جامهی صوفی بفروش
|