باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود
|
|
بشکر خنده عقیقت شکر ناب شود
|
باش تا شمع جمال تو بهنگام صبوح
|
|
مجلس افروز سراپردهی اصحاب شود
|
باش تا آهوی شیرافکن روبه بازت
|
|
همچو بخت من دلسوخته در خواب شود
|
باش تا آب حیاتی که خضر تشنهی اوست
|
|
پیش سرچشمهی نوشت ز حیا آب شود
|
باش تا از شب مه پوش قمر فرسایت
|
|
پردهی ابر سیه مانع مهتاب شود
|
باش تا هر نفس از نکهت انفاس نسیم
|
|
حلقهی زلف رسن تاب تو در تاب شود
|
باش تا از هوس ابروی و چشمت پیوست
|
|
زاهد گوشه نشین مست بمحراب شود
|
باش تا بیرخ گلگون و تن سیمینت
|
|
چشم صاحبنظران چشمهی سیماب شود
|
باش تا در هوس لعل لبت خواجو را
|
|
درج خاطر همه پر للی خوشاب شود
|