راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود
|
|
در میان باغ کاران یا کنار زنده رود
|
باده در ساغر فکن ساقی که من رفتم بباد
|
|
رود را بر ساز کن مطرب که دل دادم برود
|
جام لعل و جامهی نیلی سیه روئی بود
|
|
خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود
|
گر تو ناوک میزنی دور افکنم درع و سپر
|
|
ور تو خنجر میکشی یکسو نهم خفتان و خود
|
شاهد بربط زن از عشاق میسازد نوا
|
|
بلبل خوش نغمه از نوروز میگوید سرود
|
در چنین موسم که گل فرش طرب گسترده است
|
|
جامهی جان مرا گوئی ز غم شد تار و پود
|
آن شه خوبان زبردست و گدایان زیردست
|
|
او چو کیخسرو بلند افتاده و پیران فرود
|
میبرد جانم برمحراب ابرویش نماز
|
|
میفرستد چشم من بر خاک درگاهش درود
|
چون میان دجله خواجو را کجا بودی کنار
|
|
کز کنار او دمی خالی نیفتادی ز رود
|