دیگرانرا عیش و شادی گر چه در صحرا بود
|
|
عیش ما هر جا که یار آنجا بود آنجا بود
|
هر دلی کز مهر آن مه روی دارد ذرهئی
|
|
در گداز آید چو موم ار فی المثل خارا بود
|
سنبلت زانرو ببالا سر فرود آورده است
|
|
تا چو بالای تو دایم کار او بالا بود
|
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
|
|
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
|
تنگ چشمانرا نیاید روی زیبا در نظر
|
|
قیمت گوهر چه داند هر که نابینا بود
|
از نکورویان هر آنچ آید نکو باشد ولی
|
|
یار زیبا گر وفاداری کند زیبا بود
|
حال رنگ روی خواجو عرضه کردم بر طبیب
|
|
ناردان فرمود از آن لب گفت کان صفرا بود
|