سنبلش غارت ایمان نکند چون نکند
|
|
لب لعلش مدد جان نکند چون نکند
|
گر چه دربان ندهد راه ولیکن درویش
|
|
التماس از در سلطان نکند چون نکند
|
هر که زین رهگذرش پای فرو رفت به گل
|
|
میل آن سرو خرامان نکند چون نکند
|
چون تو در بادیه بر دست نهی آب زلال
|
|
تشنه را آرزوی آن نکند چون نکند
|
کافر زلف تو چون روی ز ایمان پیچد
|
|
قصد آزار مسلمان نکند چون نکند
|
طالب لعل توام کانکه بظلمات افتاد
|
|
طلب چشمهی حیوان نکند چون نکند
|
باغبانرا که ز غلغل همه شب خواب نبرد
|
|
شور بر مرغ سحر خوان نکند چون نکند
|
صبر ایوب کسی را که نباشد در رنج
|
|
حذر از محنت کرمان نکند چون نکند
|
چون درین مرحله خواجو اثر از گنج نیافت
|
|
ترک این منزل ویران نکند چون نکند
|