ماه فرو رفت و آفتاب برآمد
|
|
شاهد سرمست من ز خواب برآمد
|
نرگس مستانه چون ز خواب برانگیخت
|
|
ولوله از جان شیخ و شاب برآمد
|
پیش جمالش ز رشک ماه فروشد
|
|
وز شکن زلفش آفتاب برآمد
|
صبحدم از لاله چون گلاله برافشاند
|
|
قرص مه از عنبرین حجاب برآمد
|
از شکن زلف روز پوش قمر ساش
|
|
چشمهی خورشید شب نقاب برآمد
|
عکس رخش چون در آب چشم من افتاد
|
|
بوی گل و نفحهی گلاب برآمد
|
مردم چشمم بب نیل فرو شد
|
|
کان خط نیلوفری ز آب برآمد
|
وقت صبوح از هوای مجلس عشاق
|
|
زمزمهی نغمهی رباب برآمد
|
مجلسیانرا ز جام بادهی نوشین
|
|
کام دل خسته از شراب برآمد
|
خواجو از آن جعد عنبرین چو سخن راند
|
|
از نفسش بوی مشک ناب برآمد
|