حدیث آرزومندی جوابی هم نمیارزد
|
|
خمار آلودهئی آخر شرابی هم نمیارزد
|
خرابی همچو من کو مست در ویرانها گردد
|
|
اگر گنجی نمیارزد خرابی هم نمیارزد
|
سزد چون دعد اگر هر دم برآرم بی رباب افغان
|
|
که این مجلس که من دارم ربابی هم نمیارزد
|
گدائی کو کند دائم دعای دولت سلطان
|
|
گر انعامی نمیشاید ثوابی هم نمیارزد
|
بدین توسن کجا یارم که با او همعنان باشم
|
|
که این مرکب که من دارم رکابی هم نمیارزد
|
بگوی این پیک مشتاقان بدانحضرت که مهجوری
|
|
سلامی گر نمیشاید جوابی هم نمیارزد ؟
|
چه باشد گر غریبی را بمکتوبی کنی خرم
|
|
بغربت ماندهئی آخر خطائی هم نمیارزد
|
بیا بر چشم من بنشین اگر سرچشمهئی خواهی
|
|
سر آبی چنین آخر سرابی هم نمیارزد
|
تو در خواب خوش نوشین و من در حسرت خوابی
|
|
دریغ این چشم بیدارم که خوابی هم نمیارزد
|
بدین مخمور دردی نوش از آن می شربتی در ده
|
|
دل محرور بیماری لعابی هم نمیارزد
|
تو آب زندگی داری و خواجو تشنه جان داده
|
|
دریغا جان مستسقی ببی هم نمیارزد
|