ای جان جهان جان وجهان برخی جانت
|
|
داریم تمنای کناری ز میانت
|
چون وصف دهان تو کنم زانکه در آفاق
|
|
من هیچ ندیدم به لطافت چو دهانت
|
گو شرح تو ای آیت خوبی دگری گوی
|
|
زان باب که من عاجزم از کنه بیانت
|
گرمدعی از نوک خدنگت سپر انداخت
|
|
من سینه سپر ساختهام پیش سنانت
|
ای گلبن خندان بچنین حسن و لطافت
|
|
کی رونق بستان ببرد باد خزانت
|
هر لحظه ترا با دگران گفت و شنیدی
|
|
وز دور من خسته به حسرت نگرانت
|
گر خلق کنندم سپر تیرملامت
|
|
من باز نگیرم نظر از تیر و کمانت
|
تا رخت تصوف بخرابات نیاری
|
|
در بتکده کی راه دهد پیر مغانت
|
باید که نشان در میخانه بپرسی
|
|
ورنی ز جهان محو شود نام و نشانت
|
خواجو نکشد میل دلت سوی صنوبر
|
|
گر دست دهد صحبت آن سرو روانت
|
زینسان که توئی غرقهی دریای مودت
|
|
گر خاک شوی باد نیارد بکرانت
|