گرچه کاری چو عشقبازی نیست | بگذر از وی که جای بازی نیست | |
بحقیقت بدان که قصه عشق | پیش صاحبدلان مجازی نیست | |
چون نواهای دلکش عشاق | هیچ دستان بدلنوازی نیست | |
ملک محمودی از کجا یابی | اگرت سیرت ایازی نیست | |
توسن طبع را عنان درکش | که روانی به تیز تازی نیست | |
شمع را زان زبان برند که او | عادتش جز زبان درازی نیست | |
بادهی صاف کو که صوفی را | جامه بی جام می نمازی نیست | |
دل دستانسرای مستانرا | پرده سوزی به پرده سازی نیست | |
خیز خواجو که نزد مشاقان | مهر ورزی به مهره بازی نیست |