ورطهی پر خطر عشق ترا ساحل نیست
|
|
راه پر آفت سودای ترا منزل نیست
|
گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق
|
|
خونبهای من دلسوخته بر قاتل نیست
|
نشود فرقت صوری سبب منع وصال
|
|
زانکه در عالم معنی دو جهان حائل نیست
|
میل خوبان نه من بی سر و پا دارم و بس
|
|
کیست آنکو برخ سرو قدان مایل نیست
|
هیچ سائل ز درت باز نگردد محروم
|
|
گرچه در کوی تو جز خون جگر سائل نیست
|
چه دهم شرح جمال تو که در معنی حسن
|
|
آیتی نیست که در شان رخت نازل نیست
|
بنده از بندگیت خلعت شاهی یابد
|
|
که غلامی که قبولت نبود مقبل نیست
|
هیچ کامی ز دهان تو نکردم حاصل
|
|
چکنم کز تو مرا یک سر مو حاصل نیست
|
چه نصیحت کنی ای غافل نادان که مرا
|
|
پند عاقل نکند سود چو دل قابل نیست
|
اگرت عقل بود منکر مجنون نشوی
|
|
کانکه دیوانه لیلی نشود عاقل نیست
|
غم دل با که تواند که بگوید خواجو
|
|
مگر آنکس که غمی دارد و او را دل نیست
|