من بقول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست
|
|
کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست
|
گر عرب را گفتگوئی هست با ما در میان
|
|
حال لیلی گو که مجنون همچنان در جستجوست
|
چون عروس بوستان از چهره بگشاید نقاب
|
|
بلبل ار وصف گل سوری نگوید هرزه گوست
|
گر چه جانان دوست دارد دشمنی با دوستان
|
|
دشمن جان خودست آنکس که برگردد ز دوست
|
همچو گوی ارزانکه سرگردان چوگان گشتهئی
|
|
سر بنه چون در سر چوگان هوای زخم گوست
|
کاشگی از خاک کویش من غباری بودمی
|
|
کانکه او را آبروئی هست پیشش خاک کوست
|
چشمهی جانبخش خضرست آن که آبش جانفرانست
|
|
روضهی بستان خلدست این که بادش مشکبوست
|
چون صبا حال پریشانی زلفت شرح داد
|
|
هیچ میدانی کز آنساعت دلم در بند اوست
|
با تو خواجو را برون از عشق چیزی دیگرست
|
|
ورنه در هر گوشه ماهی سرو قد لاله روست
|