بیمار چشم مست تو رنجور خوشترست
|
|
لفظ خوشت ز لل منثور خوشترست
|
عکس رخ تو در شکن طرهی سیاه
|
|
از نور شمع در شب دیجور خوشترست
|
صحبت خوشست لیکن اگر نیک بنگری
|
|
جادوی ناتوان تو رنجور خوشترست
|
بشکن خمار من بلب لعل جانفزای
|
|
کان چشم مست تست که مخمور خوشترست
|
مشنو که روضه بی می و معشوق خوش بود
|
|
زیرا که نالهی دهل از دور خوشترست
|
عشرت خوشست خاصه در ایام نوبهار
|
|
لیکن بدور دختر انگور خوشترست
|
در پای گل ترنم بلبل خوشست لیک
|
|
آواز چنگ و نغمهی طنبور خوسترست
|
منظور اگر نظر بودش با تو خوش بود
|
|
اما نظر بطلعت منظور خوشترست
|
گفتم کمند زلف تو معذورم ار کشم
|
|
در تاب رفت و گفت که معذور خوشترست
|
خواجو کنونکه موکب سلطان گل رسید
|
|
بستان خوشست و مجلس دستور خوشترست
|