رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
|
|
زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست
|
جائی سرای تست که جای سرای نیست
|
|
وانگه در سرای تو خلوتسرای ماست
|
گر ما خطا کنیم عطای تو بیحدست
|
|
نومیدی از عطای تو حد خطای ماست
|
روزی گدای کوی خودم خوان که بنده را
|
|
این سلطنت بسست که گوئی گدای ماست
|
حاجت بخونبها نبود چون تو میکشی
|
|
مقتول خنجر تو شدن خونبهای ماست
|
ما را بدست خویش بکش کان نوازشست
|
|
دشنام اگر ز لفظ تو باشد دعای ماست
|
گر میکشی رهینم وگر میکشی رهی
|
|
هر ناسزا که آن ز تو آید سزای ماست
|
زهر ار چنانکه دوست دهد نوش دارو است
|
|
درد ار چنانک یار فرستد دوای ماست
|
گفتم که ره برد به سرا پردهی تو گفت
|
|
خواجو که محرم حرم کبریای ماست
|