مائیم آن گدای که سلطان گدای ماست
|
|
ما زیر دست مهر و فلک زیر پای ماست
|
تا بر در سرای شما سر نهادهایم
|
|
اقبال بندهی در دولتسرای ماست
|
بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما
|
|
و کنون جهان ز گریه پر از های هاست ماست
|
زینسان که در قفای تو از غم بسوختیم
|
|
گوئی که دود سوختهئی در قفای ماست
|
تا کی زنید تیغ جفا بر شکستگان
|
|
سهلست اگر بقای شما در فنای ماست
|
گر برکشی وگر بکشی رای رای تست
|
|
هر چیز کان نه رای تو باشد نه رای ماست
|
آن کاشنای تست غریبست در جهان
|
|
وان کو غریب گشت ز خویش آشنای ماست
|
ما را اگر تو مشترییی این سعادتیست
|
|
بنمای رخ که دیدن رویت بهای ماست
|
خواجو که خاک پای گدایان کوی تست
|
|
شاهی کند گرش تو بگوئی گدای ماست
|