چون ز زیر پرده گل حاضر شود | خنده بر روی منش ظاهر شود | |
کی تواند بود بلبل یک شبی | خالی از عشق چنان خندان لبی |
□
هدهدش گفت ای به صورت مانده باز | بیش از این در عشق رعنایی مناز | |
عشق روی گل بسی خارت نهاد | کارگر شد بر تو و کارت نهاد | |
گل اگر چه هست بس صاحب جمال | حسن او در هفتهای گیرد زوال | |
عشق چیزی کان زوال آرد پدید | کاملان را آن ملال آرد پدید | |
خندهی گل گرچه در کارت کشد | روز و شب در نالهی زارت کشد | |
درگذر از گل که گل هر نوبهار | برتو میخندد نه در تو، شرم دار |