زین پیش که از جهان پرغم | جستیم وفا نشد مسلم | |
چون ملکت جم نماند جاوید | می نوش به یاد ملکت جم | |
ای آنکه نگشته است خالی | از سینهی من غم تو یکدم | |
بازآ که در آرزوی رویت | تدبیر دل رمیده کردم | |
گفتم به طبیب درد خود را | دردم چو طبیب دید در دم | |
بنوشت به خون دل جوابی | وان نیز به صبر کرد مرهم | |
بنشینی اگر مجال داری | بر خاک درش شبی چو شبنم | |
ای بیدل اگر تو دست یابی | بر گوی به ساکنان محرم | |
ما صوفی صفهی صفاییم | بی خود ز خودیم و از خداییم |