ساقی سخن از می مغان گفت | دل چون بشنید ترک جان گفت | |
یک جرعه می و هزار معنی | از عشق به گوش عاشقان گفت | |
وز گردش جام حسن ساقی | با ما غم و شادی جهان گفت | |
نارسته هنوز دار منصور | عشق آمد و عقل را روان گفت | |
دوش از سر بیخودی و مستی | پیرم سخن از می نهان گفت | |
دل چون بشنید نام می را | میخواست به رغم صوفیان گفت | |
ما صوفی صفهی صفاییم | بیخود ز خودیم و از خداییم |