زهی خاک درت تریاک اعظم
|
|
طفیلی وجودت کل عالم
|
زهی موسی عمران بر در تو
|
|
به هارونی میان دربسته محکم
|
زهی دربان تو یعنی که افلاک
|
|
شده چوبک زنت عیسی مریم
|
تو را شیطان مسلمان گشته جاوید
|
|
ولی پیچیده سر از پیش عالم
|
اگر با نام حق نامت نگویند
|
|
که را باشد مسلمانی مسلم
|
نیاید خستهای کو منکرت شد
|
|
بجز خاکستر خود هیچ مرهم
|
عدو گر بنگرد در تو به انکار
|
|
نماند مردمش در دیده محکم
|
نگین میخواست از مهر تو گردون
|
|
از آن شد حلقه وش مانند خاتم
|
نگینش چون نشد مهر نبوت
|
|
لبان خویش نیلی کرد ازین غم
|
اگر در نطق آیم تا قیامت
|
|
نیارم گفت یک وصف تمامت
|