دلی پر گوهر اسرار دارم
|
|
ولیکن بر زبان مسمار دارم
|
چو یک همدم نمیدارم در آفاق
|
|
سزد گرد روی در دیوار دارم
|
چو هیچ آزادهی داننده دل نیست
|
|
چه سود ارجان پر از گفتار دارم
|
درین تنهایی و سرگشتگی من
|
|
نه یک همدم نه یک دلدار دارم
|
مرا گویند کو عزلت گرفته است
|
|
درین عزلت خدا را یار دارم
|
سر کس میندارم چون کنم من
|
|
مگر من طبع بوتیمار دارم
|
سرم ببریده باد از بن قلموار
|
|
اگر یک دم سر دستار دارم
|
مرا گویند او کس را ندارد
|
|
اگر بینم کسی نهمار دارم
|
مرا از خلق ناهموار تا چند
|
|
همی هموار و ناهموار دارم
|
ندانم برد من تیمار یک کس
|
|
چگونه این همه تیمار دارم
|
ز دنیایی مرا چیزی که نقد است
|
|
جهانی زحمت اغیار دارم
|
چو در عالم نمیبینم رفیقی
|
|
میان خاره دل پر خار دارم
|
کجاست اندر جهان اسرارجویی
|
|
که تا با او شبی بیدار دارم
|
بر امید هم آوازی شب و روز
|
|
طریق گنبد دوار دارم
|
چه جویم همدمی چون مینیابم
|
|
که هم دم دم به دم اسرار دارم
|
به حمدالله رغما للمرائی
|
|
تنی پاک و دلی هشیار دارم
|
درون دل مرا گلزار عشق است
|
|
که دایم سر درین گلزار دارم
|
برون نایم ازین گلزار هرگز
|
|
چو خود را در درون غمخوار دارم
|
همه دنیا چو مردار است حقا
|
|
نیم سگ چون سر مردار دارم
|
فریدم فرد بنشستم که در دل
|
|
ز فردیت بسی انوار دارم
|
درخت موسی از دورم نمودند
|
|
سزد گر آه موسیوار دارم
|
اگر موسی نیم موسیچه هستم
|
|
درون سینه موسیقار دارم
|
چو موسیقار مینالم به زاری
|
|
که کاری مشکل و دشوار دارم
|
ز کار خویشتن تا چند گویم
|
|
که باشم من کجا مقدار دارم
|
ز هر چیزی که گفتم توبه کردم
|
|
زبان اکنون بر استغفار دارم
|
میان خلق از آن معنی عزیزم
|
|
که نفس خویشتن را خوار دارم
|
خطا گفتم غلط کردم که در راه
|
|
به نادانی خویش اقرار دارم
|
مگردانید سر از من به خواری
|
|
که سرگردانی بسیار دارم
|
مرا سودای دلبندی چنان کرد
|
|
که عمری رفت و عمری کار دارم
|
چو از هستی او با خویش افتم
|
|
ز ننگ هستی خود عار دارم
|
دلی در راه او در کفر و اسلام
|
|
میان کعبه و خمار دارم
|
بوینیدم بسوزیدم در آتش
|
|
که زیر خرقه در زنار دارم
|
ندام ذرهای مقصود حاصل
|
|
ولی اندیشه صد خروار دارم
|
فغان از هستی عطار امروز
|
|
من این غم جمله از عطار دارم
|
خداوندا تو میدانی که دیر است
|
|
که از ایوان تو ادرار دارم
|
به فضل ادرار خود را تازه گردان
|
|
که هم بی برگم و هم بار دارم
|
گر استعداد ادرار توام نیست
|
|
به دست توست چون انکار دارم
|