از من بی خبر چه میطلبی
|
|
سوختم خشک و تر چه میطلبی
|
گر چه شهباز معرفت بودم
|
|
ریختم بال و پر چه میطلبی
|
در دو عالم ز هرچه بود و نبود
|
|
بگسستم دگر چه میطلبی
|
ماندهام همچو گوی در ره تو
|
|
گم شده پا و سر چه میطلبی
|
من آشفته را ز عشق رخت
|
|
هر دم آشفتهتر چه میطلبی
|
پیش طرف کلاه گوشهی تو
|
|
کردهام جان کمر چه میطلبی
|
گفتهای درد تو همی طلبم
|
|
درد ازین بیشتر چه میطلبی
|
با دلی پر ز درد تو شب و روز
|
|
شدهام نوحهگر چه میطلبی
|
بی خبر ماندهام ز مستی عشق
|
|
هستت آخر خبر چه میطلبی
|
پرده برگیر و بیش ازین آخر
|
|
پردهی من مدر چه میطلبی
|
چند باشم نه دل نه جان بی تو
|
|
راندهی در بدر چه میطلبی
|
بی تو عطار را روا نبود
|
|
خون گرفته جگر چه میطلبی
|