چند باشم در انتظار تو من
|
|
فتنهی روی چون نگار تو من
|
خشکلب مانده نعل در آتش
|
|
تشنهی لعل آبدار تو من
|
وقت آمد که بر میان بندم
|
|
کمر از زلف مشکبار تو من
|
برقع از روی برفکن تا جان
|
|
پایکوبان کنم نثار تو من
|
گر جهان آمده است با روزی
|
|
سر نهم مست در کنار تو من
|
گرچه آوردهای به جان کارم
|
|
تا به جان در شدم به کار تو من
|
بر من از صد هزار عزت بیش
|
|
آنکه باشم ذلیل و خوار تو من
|
شد قرارم که چند خواهد بود
|
|
چشم بر راه بیقرار تو من
|
تیره شد روز من چرا نکنم
|
|
دیده روشن به روزگار تو من
|
ترک کار فرید از آن گفتم
|
|
تا شوم فرد و یار غار تو من
|