هرچه همه عمر همی ساختیم
|
|
در ره ترسابچه درباختیم
|
راهب دیرش چو سپه عرضه داد
|
|
صد علم عشق برافراختیم
|
رقصکنان بر سر میدان شدیم
|
|
نعرهزنان بر دو جهان تاختیم
|
ترک فلک غاشیهی ما کشد
|
|
زانکه نه با اسب و نه با ساختیم
|
عشق رخش چون به سر ما رسید
|
|
سر به دل خرقه برانداختیم
|
سینه به شکرانهی او سوختیم
|
|
قبله ز بتخانهی او ساختیم
|
گرچه فشاندیم بر او دین و دل
|
|
قیمت ترسابچه نشناختیم
|
درد ده ای ساقی مجلس که ما
|
|
پردهی درد است که بنواختیم
|
نه که نه ما بابت درد توییم
|
|
زانکه ز درد تو بنگداختیم
|
با تو که پردازد اگر راستی است
|
|
چون همه از خویش نپرداختیم
|
جز سخنی بهرهی عطار نیست
|
|
زان به سخن تیغ زبان آختیم
|