تا چشم باز کردم نور رخ تو دیدم | تا گوش برگشادم آواز تو شنیدم | |
چندان که فکر کردم چندان که ذکر گفتم | چندان که ره سپردم بیرون ز تو ندیدم | |
تا کی به فرق پویم جمله تویی چگویم | چون با منی چه جویم اکنون بیارمیدم | |
عمری به سر دویدم گفتم مگر رسیدم | با دست هرچه دیدم جز باد میندیدم | |
فریاد من از آن است کاندر پس درم من | دربسته ماند بر من وز دست شد کلیدم | |
عطار را به کلی از خویشتن فنا کن | چون در فنای عشقت ذوق بقا چشیدم |