در سفر عشق چنان گم شدم
|
|
کز نظر هر دو جهان گم شدم
|
نام و نشانم ز دو عالم مجوی
|
|
کز ورق نام و نشان گم شدم
|
هیچ کسم نیز نبیند دگر
|
|
کز خطوات تن و جان گم شدم
|
جامهدران اشک فشان آمدم
|
|
رقصکنان نعرهزنان گم شدم
|
چون همه از گم شدگی آمدند
|
|
گم شدگی جستم از آن گم شدم
|
بار امانت چو گران بود و صعب
|
|
من سبک از بار گران گم شدم
|
گم شدم و گم شدم و گم شدم
|
|
خود چه شناسم که چه سان گم شدم
|
سایهی یک ذره چه سان گم شود
|
|
در بر خورشید چنان گم شدم
|
بحر شغبناک چو گشت آشکار
|
|
بر صفت قطره نهان گم شدم
|
قطره بدم بحر به من باز خورد
|
|
تا خبرم بد به میان گم شدم
|
شد همگی هستی عطار نیست
|
|
تا ز میان همگان گم شدم
|