ای پیر مناجاتی رختت به قلندر کش
|
|
دل از دو جهان برکن دردی ببر اندر کش
|
یا چون زن کمدان شو یا محرم مردان شو
|
|
یا در صف رندان شو یا خرقه ز سر برکش
|
چون فتنهی آن ماهی چون رهرو این راهی
|
|
بار غم اگر خواهی از کون فزون تر کش
|
خمار و قلندر شو مست می دلبر شو
|
|
ور گفت که کافر شو هان تا نشوی سرکش
|
چون کافر اوباشی هرچند ز اوباشی
|
|
با دوست به قلاشی هم دست کنی درکش
|
گفتی که به عشق اندر گر کشته شوی بهتر
|
|
اینک من و اینک سر فرمان بر و خنجر کش
|
ای دلبر سیمینبر گفتی که نداری زر
|
|
بی زر نبود دلبر از جان بگذر زر کش
|
عطار که سیم آرد بر روی چو زر بازد
|
|
چون صفوت دین دارد گو درد قلندر کش
|