ای تو را با هر دلی کاری دگر
|
|
در پس هر پرده غمخواری دگر
|
چون بسی کار است با هر کس تورا
|
|
هر کسی را هست پنداری دگر
|
لاجرم هرکس چنان داند که نیست
|
|
با کست بیرون ازو کاری دگر
|
چون جمالت صد هزاران روی داشت
|
|
بود در هر ذره دیداری دگر
|
لاجرم هر ذره را بنمودهای
|
|
از جمال خویش رخساری دگر
|
تا نماند هیچ ذره بی نصیب
|
|
دادهای هر ذره را یاری دگر
|
لاجرم دادی تو یک یک ذره را
|
|
در درون پرده بازاری دگر
|
چون یک است اصل این عدد از بهر آنست
|
|
تا بود هر دم گرفتاری دگر
|
ای دل سرگشته تا کی باشدت
|
|
هر زمانی درد و تیماری دگر
|
کی رسد از دین سر مویی به تو
|
|
زیر هر موییت زناری دگر
|
خیز و ایمان آر و زنارت ببر
|
|
توبه کن مردانه یکباری دگر
|
دل منه بر هیچ چون عطار هیچ
|
|
تا کیت هر لحظه دلداری دگر
|