گر نه از خاک درت باد صبا میآید
|
|
صبحدم مشکفشان پس ز کجا میآید
|
ای جگرسوختگان عهد کهن تازه کنید
|
|
که گل تازه به دلداری ما میآید
|
گل تر را ز دم صبح به شام اندازد
|
|
این چنین گرم که گلگون صبا میآید
|
به هواداری گل ذره صفت در رقص آی
|
|
کم ز ذره نهای او هم ز هوا میآید
|
تا گذر کرد نسیم سحری بر در دوست
|
|
نوشدارو ز دم زهرگیا میآید
|
عمر و عیش از سر صد ناز و طرب میگذرد
|
|
بلبل و گل ز سر برگ و نوا میآید
|
بوی بر مشک ختا از دم عطار هوا
|
|
زانکه ناکست کزو بوی خطا میآید
|
بلبل شیفته را بی گل تر عمر عزیز
|
|
قدری فوت شد از بهر قضا میآید
|
بلبل سوخته را در جگر آب است که نیست
|
|
گل سیراب چنین تشنه چرا میآید
|
گل که غنچه به بر از خون دلش پرورده است
|
|
از کلهداری او بسته قبا میآید
|
از بنفشه به عجب ماندهام کز چه سبب
|
|
روز طفلی به چمن پشت دوتا میآید
|
نسترن کوتهی عمر مگر میداند
|
|
زان چنین بی سر و بن بر سر پا میآید
|
بر شکر خندهی گل درد دل کس نگذاشت
|
|
دم عطار کزو بوی دوا میآید
|