هر که را در عشق تو کاری بود
|
|
هر سر مویی برو خاری بود
|
یک زمان مگذار بی درد خودم
|
|
تا مرا در هجر تو یاری بود
|
مست گشتم از تو گفتی صبر کن
|
|
صبر کردن کار هشیاری بود
|
دل ز من بردی و گفتی غم مخور
|
|
گر دلی نبود نه بس کاری بود
|
گر تو را در عشق دین و دل نماند
|
|
این چنین در عشق بسیاری بود
|
دل شد از دست و ز جان ترسم ازانک
|
|
طره تو چست طراری بود
|
بی نمکدان لبت در هر دو کون
|
|
میندانم تا جگر خواری بود
|
گر بخندی عاشق بیمار را
|
|
وقت بیماری شکرباری بود
|
رسته دندانت در بازار حسن
|
|
تا قیامت روز بازاری بود
|
گر بهای بوسه خواهی جز به جان
|
|
میندانم تا خریداری بود
|
نافه وصلت که بویی کس نیافت
|
|
کی سزای ناسزاواری بود
|
ای عجب بی زلف عنبر بیزتو
|
|
هر کسی خواهد که عطاری بود
|