خطی کان سرو بالا میدرآرد
|
|
برای کشتن ما میدرآرد
|
به زیبایی گل سرخش به انصاف
|
|
خطی سرسبز زیبا میدرآرد
|
بگرد روی همچون ماه گویی
|
|
هلالی عنبرآسا میدرآرد
|
پری رویا کنون منشور حسنت
|
|
ز خط سبز طغرا میدرآرد
|
ازین پس با تو رنگم در نگیرد
|
|
که لعلت رنگ مینا میدرآرد
|
هر آن رنگی که پنهان میسرشتی
|
|
کنون روی تو پیدا میدرآرد
|
هر آن کشتی که من بر خشک راندم
|
|
کنون چشمم به دریا میدرآرد
|
به ترکی هندوی زلف تو هر دم
|
|
دلی دیگر ز یغما میدرآرد
|
سر زلفت که جان ها دخل دارد
|
|
چنین دخلی به تنها میدرآرد
|
ولی بر پشتی روی چو ماهت
|
|
بسا کس را که از پا میدرآرد
|
فرید از دست زلفت کی برد سر
|
|
که زلفت سر به غوغا میدرآرد
|