در زیر بار عشقت هر توسنی چه سنجد
|
|
با داو ششدر تو هر کم زنی چه سنجد
|
چون پنجههای شیران عشق تو خرد بشکست
|
|
در پیش زور عشقت تر دامنی چه سنجد
|
جایی که کوهها را یک ذره وزن نبود
|
|
هیهات میندانم تا ارزنی چه سنجد
|
جایی که صد هزاران سلطان به سر درآیند
|
|
اندر چنان مقامی چوبکزنی چه سنجد
|
جانهای پاکبازان خون شد درین بیابان
|
|
یک مشت ارزن آخر در خرمنی چه سنجد
|
چون پردلان عالم پیشت سپر فکندند
|
|
با زخم ناوک تو هر جوشنی چه سنجد
|
جان و دلم ز عشقت مستغرقند دایم
|
|
در عشق چون تو شاهی جان و تنی چه سنجد
|
چون ساکنان گلشن در پایت اوفتادند
|
|
عطار سر نهاده در گلخنی چه سنجد
|